انتقاد با توهین و تمسخر تفاوت دارد
اخبار موسیقی – روز چهارشنبه ۲۷ اسفندماه جمعی از نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران در اعتراض به اوضاع نامساعد و نوع برخوردهای «علی رهبری»، رهبر این ارکستر، نامهای را خطاب به معاون وزیر ارشاد امضا و ارسال کردند. گلایه اصلی نوازندهها هم نسبت به عدم رعایت شأن آنها توسط رهبر ارکستر بوده که طی ۱۸ جلسه و در ۹ روز تمرین با این موضوع مواجه بودهاند.
با تمامی این تفاسیر، آیین بازگشایی ارکستر سمفونیک تهران روز دوشنبه ۲۵ اسفندماه برگزار میشود. مراسم باشکوهی به میزبانی تالار وحدت تهران که در آن اعضای ارکستر، سمفونی نهم بتهوون را در حضور مقامات ارشد وزارت ارشاد و چهرههای مطرح سیاسی و دیپلماتهای خارجی و هنرمندان سرشناس اجرا میکنند. اجرایی که در گزارشهای تصویری و ویدئویی آن هیچ نشانی از حاشیه وجود ندارد و این اتفاق در رسانههای دنیا هم انعکاس داشت.
انتقاد با توهین و تمسخر تفاوت دارد
اما شواهد نشان میدهد که این ظاهر ماجرا بوده و تنشهای موجود بین نوازندهها و «علی رهبری» به قهر برخی از آنها از ارکستر و تمرین منجر میشود. مشاجرات لفظی «رهبری» با اعضای گروه در مواردی هم باعث میشود که او عذر بعضی از نوازندهها را بخواهد. همچنین به اذعان چند تن از نوازندگان، «علی رهبری» به دفعات آنها را تهدید کرده که از کشور ترکیه برای ارکستر سمفونیک نوازنده میآورد.
دومین انتقاد نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران بحث دستمزد آنها بوده که در تجمع روز چهارشنبه عنوان شد. ظاهراً به دلیل قولهای «علی رهبری» و تمایل نوازندهها برای فعالیت مجدد ارکستر، با آنها قراردادی به ثبت نمیرسد. نهایتاً هم دستمزد بسیار پایینی برای ۱۸ جلسه تمرین و دو شب اجرای آنها در نظر میگیرند. همین اتفاقات و حواشی باعث شد تا تعدادی از نوازندگان ارکستر با «موسیقی ما» تماس گرفته و خواستار درج اظهاراتشان شوند. پس از اینکه برخی از آنها تمایلی به مطرح شدن نامشان در این زمینه نداشتند، «ناصر رحیمی» نوازنده قدیمی فلوت و پرکاشن و از چهرههای باسابقه ارکستر سمفونیک به نمایندگی از نوازندگان، ماجرای اعتراضات راشرح داد.
* هر وقت از قرارداد صحبت کردیم، به ما دلگرمی الکی دادند
طی حدود سه سال گذشته، ارکستر سمفونیک تعطیل بود. من همیشه میگفتم که در رأس این هرم کسی را نداریم که بتواند برنامهها را پیش ببرد و همراه نوازندهها باشد. خودم همیشه از آقای «علی رهبری» نام میبردم و میگفتم که گزینه بسیار خوبی برای رهبری ارکستر هستند. ایشان قبل از انقلاب سه سال مدیر هنرستان موسیقی و مدیر بنده هم بودند. همیشه ایشان را پیشنهاد میدادیم که وظیفه رهبری را بر عهده بگیرند. پس از مدتی مطلع شدیم که مقامات ارشد کشور و رئیسجمهور خواهان فعالیت مجدد ارکستر سمفونیک هستند. در یک جلسه با حضور آقایان «هوشنگ کامکار»، «ارسلان کامکار»، آقای «مجلسی» و «نادر مرتضیپور»، آقای رهبری گفتند که دنبال کار بچهها هستند.
ایشان اعلام کردند که آمدهاند همهچیز را درست کنند و بمانند. بچهها از وضعیت قرارداد و دستمزد صحبت کردند، ولی آقای رهبری گفتند که بدانید وضعیت از آنچه که بوده، بهتر خواهد شد. هر زمان که از قرارداد صحبت کردیم، ایشان به نوعی به ما دلگرمی الکی میدادند و اعلام میکردند که نمیخواهیم حق شما ضایع شود. قولهای زیادی دادند و گفتند که روزی چهار ساعت (یعنی دو جلسه) در روز تمرین خواهیم داشت.
* از همان روز اول متلکپرانیها آغاز شد
زمانی که کار را شروع کردیم، بچهها دوست داشتند که از ایشان نکاتی را هم یاد بگیرند. زمانی که یک مربی وارد تیم فوتبال میشود، از همان روز اول توقع ندارد که همه بازیکنان با همدیگر هماهنگی داشته باشند. زیرا باید تاکتیکها و تکنیکها هماهنگ شود. بچهها با جان و دل آمدند و کار کردند ولی از روز اول متلکپرانیها آغاز شد. اغلب این نوازندهها جوان هستند و سه سال ارکستر تعطیل بوده و تجربه کمی دارند. من ایشان را دوست داشتم و چند بار متذکر شدیم که این جوانها باید کار کنند و ساز بزنند تا هماهنگتر شوند. گفتم که اگر یک مقدار با بچهها یکدلتر باشید بهتر است.
هر روز که آقای رهبری سر تمرین میآمدند، به بچهها حرف بد میزدند و کلماتی را بیان میکردند و من از بازگو کردن آنها شرم دارم. حتی ما به آقای «ارسلان کامکار» (که ارکستر مایستر هستند) این موضوع را منتقل کردیم که این طرز برخورد با ما درست نیست و ایشان به گونهای رفتار میکنند که انگار ما بدبخت هستیم و باید بر سر ما بزنند! ارسلان کامکار این موضوع را تأیید و منتقل کرد، اما باز هم نتیجهای نداشت.»
* انگار ایشان آمده بودند که بچهها را تخریب و تحقیر کنند
به عنوان مثال با آقای «امیرحسین محمدیان» (نوازنده فاگوت) بحث و مشکل بیدلیل داشت. انگار ایشان آمده بودند که بچهها را تخریب و تحقیر کنند. میگفتند که نوازندههای بادی خوب نیستند و نوازندههای زهی خوب هستند یا نوازندگان زهی دردسر کمتری دارند. با همین بد و خوب گفتنها، در شرف تخریب رابطه بچهها بودند. روز به روز این شرایط بدتر شد. کار به جایی رسید که به آقای محمدیان گفتند که دیگر نباید سر تمرین حاضر شود. قضیه هم از این قرار بوده که رهبر ارکستر به ایشان نکتهای را متذکر میشود و آقای محمدیان هم میگوید که من همین کار را انجام میدهم. در ادامه هم سایر نوازندههای فاگوت گفتند که ما به تمرین نمیآییم. اما «علی رهبری» میگوید که شما فقط باید ساکت باشید و من اینجا فقط حرف میزنم. یک نکته جالب این است که بچهها شاهد هستند، ایشان در زمان تمرین از آقای «فونکارایان» ایراد میگرفت! بچهها و چهرههای جوان آمده بودند تا نکاتی را یاد بگیرند. حرف من این است که اگر شما آمدهاید ارکستر را درست کنید، نباید کسی را تخریب کنید.
* همه با استرس و بیانگیزگی ساز میزدیم
پس از صحبتهای نوازندگان فاگوت و آقای کامکار قرار شد که آنها مجدداً در محل تمرین حاضر شوند. پس از بازگشت آنها مجدداً صحبتهای کنایهآمیز آغاز شد، نظیر اینکه به شما نمیشود انتقاد کرد و با یک صحبت قهر میکنید و… این در حالی است که انتقاد با رفتار بد و صحبتهای بیادبانه تفاوت دارد. بچهها از همان روز اول نسبت به ایشان بدبینی پیدا کردند و من که خودم دوست داشتم ایشان انتخاب شوند با بیانگیزگی کار را دنبال میکردم. در این ۹ روز از چهرههای قدیمی و باتجربه تا جوانها که تجربه کمتری دارند، همگی با استرس ساز میزدیم. به دلیل اینکه اصلاً روحیه خوبی به بچهها نمیدادند و به جای دلگرمی فقط دل آنها خالی میشد. مدام هم از یک گروه تعریف و گروه دیگری را تخریب میکردند. زمانی هم که میخواستند نکتهای را بیان کنند، با لحن کنایهآمیزی میگفتند که اگر به شما برنمیخورد، فلان کار را انجام دهید.
* بهانههای بیدلیل میگرفتند
من چهل سال است که نوازنده هستم و متوجه میشوم که چه کسی انتقاد میکند و چه کسی ایراد میگیرد. ایشان هم بهانههای بی دلیل میگرفتند و نوازندههای سازهای بادی را بدترین افراد قلمداد میکردند. هنگام تمرین آخر و در چند مورد، نفرات دیگر در نواختن اشتباه داشتند، اما آقای رهبری اسم فلوت را میآوردند. من هم نمیداستم چه بگویم زیرا دیگران اشتباه میکردند و از من ایراد بیدلیل میگرفتند. بچههای دیگر هم متوجه این موضوع شدند و من هم با ناراحتی ساز خودم را جمع کردم و قصد خروج داشتم. آقای «فرشید حفظیفر» گفتند که الان زمان مناسبی نیست و بعداً تصمیم درستی میگیریم. شاگرد من هم که در ارکستر حضور داشت خواست که آنجا را ترک نکنم.
ساز خودم را باز نکردم و همانجا نشستم و آقای رهبری گفت که نوازنده فلوت مریض است؟ چه مشکلی دارد؟ من هم گفتم مشکل شما هستید که باید معلم همه باشید و به دیگران درس بدهید. اما با بیادبی به همه توهین میکنید. آقای «حسن فراهانی» هم گفت که به من چپچپ نگاه میکند و نمیتوانم ساز بزنم. این در حالی است که فرزند آقای فراهانی پانزده روز است که در بیمارستان بستری شده ولی فقط برای حمایت و کمک به ارکستر از همهچیز گذشتند و در تمرینات حاضر شدند. جالب است که من شنیدهام ارکستر «آنکارا» هم با ایشان درگیر شدهاند و به آنتالیا رفتهاند و با ارکستر متشکل از نوازندههای شانزده و هفده ساله تمرین میکنند.
* چه کسی گفته که نوازندهها باندبازی دارند؟
پس از آن همه وعدههای خوب این آقا، امروز متوجه شدیم که بابت ۱۸ جلسه تمرین و ۲ شب کنسرتِ سخت مبلغ یکمیلیون و صدهزار تومان برای سرگروهها و ۹۵۰هزار تومان هم برای نفرات دوم در نظر گرفتهاند. این یعنی یکچهارمِ دستمزدی که باید تعلق میگرفت. به ما هم گفتند که دستمزد ما بیش از این مقدار است. در نامهای که برای آقای «مرادخانی» نوشتیم، به این مسائل مالی هم اشاره کردیم ولی نکته مهمتر در مورد حواشی موجود بود. البته پیامکی هم برای ما آمد که مابقی دستمزد نوازندهها که سی درصد است، پس از تعطیلات و در فروردینماه پرداخت میشود. مسأله ما در درجه اول پول نیست و مشکلات دیگر که به آنها اشاره کردم باعث شده که ما گلایه داشته باشیم.
ما حاضریم که به رایگان برای ارکستر سمفونیک ساز بزنیم ولی اجازه توهین به نوازنده را نمیدهیم. هیچ رهبر ارکستری در هیچجای دنیا حق ندارد به نوازنده توهین کند و برخورد ناشایست داشته باشد. اکنون هم گفتهاند که نمیخواهم هیچکدام از این بچهها بیایند و در اینجا باندبازی داریم. چه کسی گفته که نوازندهها باندبازی دارند؟ من یا آقای حفظیفر یا افراد دیگر که هرکدام بیش از ۱۵ یا ۲۰ سال سابقه نوازندگی داریم، فقط برای حمایت و کمک حاضر شدیم.
* علی رهبری میگفت میروم از خارج نوازنده میآورم
آقای رهبری در تمرینات میگفت که میروم از خارج نوازنده میآورم، ولی مگر میشود که ارکستر سمفونیک تهران را با نوازندههای خارجی ساخت؟ مگر همین بچهها چه مشکلی دارند؟ اگر شما ادعای رهبری و سازندگی دارید، با همین بچهها کار را پیش ببرید. آقای «رضا عالمی» از چهرههای بازنشسته ارکستر سمفونیک است که ویولن مینوازد. ایشان میگوید که دستمزد من آن زمان حدود دو هزار تومان بود ولی پس از روی کار آمدن «فرهاد مشکات»، حقوق من شش هزار تومان شد. آقای فرهاد مشکات نوازنده ایرانی را به جای نوازنده خارجی مینشاند تا از بچههای خودمان استفاده کند زیرا لیاقت دارند. اما در مورد «علی رهبری» دقیقاٌ خلاف این موارد بود و رفتار دوگانه داشتند. به ما وعده میدادند و میگفتند که خیالتان راحت باشد و بعد گفتند که حرف نزنید.
* آینده همهچیز را درباره علی رهبری ثابت خواهد کرد
ما نامهای را برای آقای مرادخانی نوشتهایم که در دبیرخانه ثبت شده و شماره نامه آن هم موجود است. بیست سال است که به عنوان فلوت اول ساز زدهام و ادعایی ندارم زیرا به اعتقاد من نوازنده باید با کارش حقانیت خود را ثابت کند. خدا کمک کرد و به گونهای ساز زدم که توانستم آبروی خودم را حفظ کنم. رهبرانی که تاکنون با آنها فعالیت داشتهام هم از کار من راضی بودهاند. ولی آقای علی رهبری انتقادپذیر نیست. ایشان به ما میگویند که انتقادپذیر نیستید ولی انتقاد با توهین و تمسخر نوازنده تفاوت دارد. انتقاد با ایجاد تفرقه بین نوازندهها و تعریف از یک گروه و تخریب گروه دیگر تفاوت دارد. در شب آخر آنقدر به «عماد نکویی» فشار آمد که او هنگام تشویق حضار، رفت و نتوانست جلوی خود را بگیرد. ایشان آمده که ارکستر را درست کند؟ من که بعید میدانم. این نکته را از قول من بنویسید که آقای رهبری! ای کاش میتوانستی حداقل به اندازه ناخن کوچک فرهاد مشکات باشی و راه او را ادامه دهی. من از هیچچیز ترس ندارم و همیشه هم خدا را پیش روی خودم داشتهام و هیچگاه در کارم کمفروشی نکردهام. آینده همهچیز را درباره علی رهبری نشان خواهد داد.
“وجید لشکری”