روزبه نعمتاللهی حق ما نیست که به دنبال سالن بگردیم
اخبار موسیقی –یک خواننده پاپ که آثارش از سال ۸۱ منتشر شده و قطعات حماسی و احساسی زیادی را در سالهای گذشته با صدایش شنیدهایم، ضمن گلایه از شرایط سخت برگزاری برنامه زنده در کشور، برخی لابیها در رزرو سالن کنسرتها در تهران را غیراصولی و غیرحرفهای دانست.
روزبه نعمتاللهی حق ما نیست که به دنبال سالن بگردیم و در طول سال یک روز مُرده به ما برسد
روزبه نعمتاللهی که در سالهای گذشته آثار و آلبومهای متعددی را در بازار موسیقی کشور منتشر کرده، از شرایط حاکم بر فضای اجراهای زنده در کشور انتقاد کرد و برخی روابط را اصلیترین دلیل رزرو سالنهای کنسرت در تهران دانست. این خواننده اعلام کرد که تمام سعیاش خدمت به مردم و دوستداران هنر است و از این پس نیز همه سعیاش این خواهد بود که این شرایط نامساعد را به گوش مسئولین ارشد فرهنگی نظام برساند.
«با اتفاقاتی که تا به امروز برایم افتاده، تنها چیزی که باعث شده هنوز در این کشور ادامه بدهم، لطف و محبت مردم کشورم بوده است. بارها مشکلات مختلفی برای اجراهای من به وجود آمده است. بارها برای انتشارات کارهایم به مشکل خوردهام. برخی کمپانیها متأسفانه از اولین آلبومام تا به امروز حق من را رعایت نکردهاند. نهتنها حق من، بلکه حق خیلیها را ضایع کردهاند و متأسفم که هیچ نظارتی بر این اتفاقات نیست. فقط نظارت بر این است که من باید چه کاری انجام بدهم تا یک شب روی صحنه بروم. این جزو قوانین کشورم است و من به آن احترام میگذارم ولی نظارت درست به اجرای این قوانین قطعاً میتواند شرایط کنونی را سر و سامان دهد.»
خواننده آلبوم «داروگ» ادامه داد: «من از روز اول یک خواننده مجاز بودم و با مجوز کار کرده و سعی کردهام که کارهایم را بهصورت استاندارد انجام بدهم، اتفاقاتی که در موسیقی من میافتد درست باشد، به مخاطب احترام بگذارم، برای ساخت موسیقی به کلام درست دقت کنم، با وسواس بسیار و استفاده از تجربیات اساتیدی چون فریدون شهبازیان، مادرم فرشته جواهری و پدرم مسرور نعمتاللهی طی ۱۰-۱۲ سال فقط ۴ آلبوم منتشر کردهام و در این روزگار که امکان انتشار آلبوم وجود ندارد، تعدادی تکقطعه از من منتشر شده است. میخواهم بگویم در شرایط سختی کار و اثری را تولید میکنیم ولی بهخاطر زیادهخواهی برخی شرکتها، متأسفانه اتفاقات و نتیجه تلخی سرانجام آن اثر میشود. اینکه کدام کمپانی قابل اعتماد است که تو بتوانی دسترنج چند ساله حسی و مالیات را به آن بسپاری و او متعهد به ادای حق تو باشد، را به این سادگیها نمیتوان متوجه شد. حداقلِ حق من، پخش درست آثارم است. واقعاً آنقدر به برگشت مالی و سود فکر نمیکنم و نخواهم کرد. این واقعیتی است که همه هنرمندان درگیر آناند. در هر شهری که رفتم، مردم آن شهر بهترین محبتها و عشق و انرژی را به من داشتهاند؛ ولی متأسفانه باندبازیهایی بود و این تأسفبار است. خیلی جاها پولم را گذاشتم و ضرر کردم و برگشتم. نظارت بر اینکه موسیقی این مرز و بوم و این کشور دست چه کسانی است و چه اتفاقی برای هنرمندان، جوانان و پیشکسوتان این عرصه میافتد، کار سختی نیست. اینکه در کجای این کشور، روی صحنه میروند؟ آیا امکانات اجرای کنسرت در آن شهر یا نقطه تأمین شده؟ آیا این سالنی که قرار است کنسرت در آن اجرا شود و بلیت برای مخاطب فروخته میشود، سالن استانداردی است؟ حداقل از لحاظ تهویه و سیستم گرمایشی؟ چه کسی مسئول پاسخ به این سوالات است؟»
او در توضیح بیشتر این اتفاقات افزود: «بعضی جاها با امید و به عشق مردم به یک شهر رفتهام ولی چون از لاینی که باید من را هدایت میکردند و برایم تصمیم میگرفتند وارد نشدم، کاری کردند که من با خسارت سنگین برگردم و نهتنها چیزی به خودم نرسید، دستمزد گروه ارکسترم را هم دادهام. من تا به امروز با شجاعت و استقامت کار کردهام و کمترین حاشیهها را داشتهام؛ چون فقط به تولید و ارائه یک اثر خوب و اجرایی استاندارد فکر میکنم.»
- * گفتند برای شما سالن تا عید نداریم
روزبه نعمتاللهی درباره مشکلات بهوجود آمده برای رزرو سالن در تهران نیز توضیح میدهد: «موسیقی من به عنوان موسیقی تلفیقی مجوز گرفته و در همین قالب روی صحنه میرود. در این کنسرت قرار بود اتفاقات زیادی بیفتد و از هندوستان و کشورهای دیگر نوازندههایی را به عنوان مهمان دعوت کنم. با مشکلات مختلفی روبهرو شدم و نشد که این اتفاقات بیفتد. هنوز هم تلاش میکنم که از خارج از کشور نوازندههایی بیایند که کنسرت مشترکی را برگزار کنیم. ولی تا به امروز، هر لحظه که خواستهام روی صحنه باشم، بدترین روز سالن و بدترین شرایط برایم اتفاق افتاده است. باز هم کم نیاوردم و این کار را انجام دادم، حتی روزهایی که خیلیها جرأت نداشتند سالن را رزرو کنند، من این ریسک را کردم.»
او ادامه میدهد: «یکی از سالنها اعلام میکند که حداقل تا عید برای شما وقت نداریم. من سه ماه پیش درخواست گرفتن سالن را داشتم و تا به امروز جوابی ندادهاند. سالنی که در زوایای مختلف هیچ نوع استاندارد شنیداری و دید در آن رعایت نشده است. سالنی که به دلیل عدم وجود سالن، عدد و ارقاماش برای اجرای یک شب کنسرت غیرعقلانی است. متأسفانه خود ما و همان دوستانی که روزهای خوب سالنها در اختیارشان است، باعث گرانی سالنها شدهاند. وگرنه اگر نظارتی وجود داشت و کمی به حق مردم فکر میشد، بلیت صدهزار تومانی و هشتاد هزار تومانی برای یک خانواده ۵نفره در وضعیت فعلی اقتصادی کشور اجحافی بیش نیست. امروز به من اطلاع دادهاند که ما اصلاً به این شخص اجرا نمیدهیم. البته گفتهاند که ما با شخص شما مشکل نداریم و شاید به این نوع موسیقی اجازه اجرا نمیدهند. در همان سالن اجرای رقص سماع ممنوع شد و برای من جای تعجب داشت که خواندن اشعار حضرت مولانا به همراه رقص سماع چه خسارت و مشکلی برای یک کنسرت ایجاد میکند؟ در این کشور کار درست کردن واقعاً دشوار است. البته من کار هیچکس را زیر سوال نمیبرم، چون در جایگاه کارشناس صحبت نمیکنم و از مشکلات شخصیام حرف میزنم. همه دوستان من کار خوب و درست انجام میدهند، اما ما در همه جاهای دنیا موسیقیهای مختلفی را داریم و میشنویم. حتی در انتخاب کلام که از سطحیترین تا پیچیدهترین و فاخرترین کلام استفاده میشود. به من مربوط نیست که چه کسی و در چه سطحی کار میکند ولی موسیقی برای همه لحظات مردم ساخته میشود و هر کسی در هر لحظهای دوست دارد یک نوع خاصی از موسیقی را گوش بدهد. به همه موسیقیها و همه هنرمندان در هر سطح که مخاطب دارند، در این کشور احترام میگذارم؛ اما ظاهراً موسیقی من برای این فضا تعریف نشده است.»
- * کنسرت وسط میدان آزادی
این خواننده در بخش دیگری از صحبتهایش نیز درباره معضل کمبود سالن کنسرت توضیح داد: «گفتند که ما یک تعداد روز محدودی داشتهایم که بخشی از آن به دلیل ایام عزاداری و جشنواره تعطیل است و ایام باقیمانده بعد از تشکیل شورای سیاستگذاری داخلی به تعداد محدودی از خوانندهها واگذار شد و شما جزو آن افراد نبودید. اشکالی ندارد که آنها در اولویت باشند، ولی آیا سالن دیگری وجود ندارد که من در آنجا برای هوادارانام کنسرت بدهم؟ اگر ندارد، کسی که این مصاحبه را میخواند و در یک سِمتی قرار دارد، به من کمک کند که حتی در وسط میدان آزادی کنسرت بدهم. حتی در یک فضای باز و هر جایی که تعیین کنند، برای من مهم نیست که چقدر پول در بیاورم. مهم آن است که مخاطب از من انتظار دارد که اجرا داشته باشم و آلبوم منتشر کنم. اگر قرار باشد که در این کشور نتوانم این کار را انجام دهم، دلیلی ندارد که در این کشور باشم. من یک آهنگساز و خواننده هستم که در کشورم قرار است روی صحنه باشم و کار کنم. اگر این امکان برای من وجود نداشته باشد، پس صدایم از هر کجای جهان به گوش مخاطب برسد، فرقی ندارد. یعنی شاید در کشور خودم جایی برای کار کردن من نیست. من نمیفهمم که معنی اینکه خیلی از اساتید موسیقی امروز در خانههایشان نشستهاند و کاری نمیکنند، برای همه مشخص هست یا نه. کسی میداند بزرگان موسیقی ما امروز کجایند؟ هنوز در همین کشور هستند یا نه؟ چطور زندگیشان را میگذرانند و آیا شغل دیگری دارند در کنار هنرشان؟ کسانی که سرمایه و ثروتی برای این هنر هستند. من این مصاحبه را انجام ندادم که گلایه کنم. بعد از این مصاحبه به هیچ عنوان مصاحبه نخواهم کرد و هیچ جایی صحبتی نخواهم داشت و تا اطلاع ثانوی این آخرین مصاحبه من است. تا لحظهای که روی صحنه بروم و اگر اینگونه و به همین منوال پیش برود، امکان دارد که در کنار خوانندگی شغل دیگری برای خودم پیدا کنم. فکر میکنم خواندن در این مملکت قوانینی دارد که این قوانین خیلی به حس و حال من نزدیک نیست. ترجیح میدهم گوشه خانه هرچند وقت یکبار بر اساس حال خودم و احترام به مخاطب، کاری را بسازم و منتشر کنم.»
- * حلالتان باد دانلود صدای من
اول این مصاحبه باید جملهای را میگفتم که شعار همیشگی من است؛ «حلالتان باد دانلود صدای من» و هرجایی صدا و موسیقی من را دیدید، به جرأت میگویم که حلالتان باد و آن را دانلود کنید. چون هیچ راهی بهتر از این ندارم که صدایم را به گوشتان برسانم. حتی انتشار آلبوم هم بهصورت مشخص و در چارچوب خاصی عوایدی برای ما ندارد و بهترین راه آن است که بهصورت رایگان در اختیارتان بگذارم و با عشق این کار را میکنم. نوش جانتان. ولی در کنار این ماجرا با هزار دردسر صدابرداری و سالن و مسائل اینچنینی یک ارکستر بزرگ روی صحنه میبری. البته بعد از اینکه سالن را با هزار منت و انتظار برای روز خالی، به تو بدهند. دوستان تهیهکننده ای که در رأس قرار دارند و روزهای گلِ سال را از اول رزرو کردهاند، اگر تصمیم بگیرند در روزی کنسرت اجرا نکنند و یا اینکه بر اساس محاسبات زمانی به تبلیغات نرسند، آن روز را بدون هیچ خسارتی لغو کرده و سالن برای رسیدن به منافع مالی آن روز به ما پیشنهاد میشود. به عشق مردم و بهخاطر آنکه خودت انرژی بگیری از مردم و خستگیات در برود، من این اجرا را قبول میکنم. من به این انرژی احتیاج دارم که روی صحنه میروم. در نهایت، روی صحنه میروی و بعد از آن محاسبه میکنی که چه چیزی وجود دارد و چه اتفاقی افتاده؟ »
- * هزار بار گفتم «چشم»
روزبه نعمتاللهی در انتهای صحبتهایش توضیح میدهد: «الان که دارم این مصاحبه را انجام میدهم، تأکید میکنم که این آخرین مصاحبه من است تا اطلاع ثانوی. با اینکه موسیقیای که از من به زودی شنیده میشود، چیز دیگری است. یعنی موسیقی که از من منتشر میشود، فضای دیگری دارد و امکان دارد خیلی از شنوندهها از آن تعجب کنند. با همه این ماجراها، تا لحظهای که سالن در اختیار من نباشد که بتوانم با آرامش روی صحنه باشم، بدون آنکه نامهای بنویسم و جایی را امضا کنم، سعی خواهم کرد صدایم را به گوش مسئولین ارشد فرهنگی برسانم. البته به همه کسانی که این کار را کردهاند، احترام میگذارم؛ اما فکر میکنم حق ما و امثال ما نیست که به دنبال سالن بگردیم و در طول سال یک روز مُرده را به ما بدهند. این همه سال مبارزه کردن آدم را خسته میکند. باز هم میگویم مهم نیست، کار کردن عشق است و من خسارت این را میدهم که میخواهم به مردم نزدیک شوم. اما چندبار؟ حتی در شهر خودم هم نمیتوانم کارم را انجام دهم. من کجا کنسرت بدهم؟ وزارت کشور که سوخته است؛ برج میلاد که الان ۲ سال است در نوبت آن هستم که ارکستر از هندوستان بیاورم و موسیقی تلفیقی اجرا کنم و کاری که در این کشور ارزشمند است را انجام بدهم. این بار من تصمیمام جدی است و تا وقتی شرایط مساوی برای همه از مخاطب تا من خواننده فراهم نشود، در سکوت باقی خواهم ماند ولی با قدرت صدایم را به گوش مسئولین فرهنگی نظام خواهم رساند.»