محمد معتمدی مسأله را از نظر حقوقی پیگیری خواهم کرد
اخبار موسیقی –به تازگی آلبوم «ابرو کمان» با صدای «محمد معتمدی» و آهنگسازی «احسان ذبیحی» به انتشار درآمده؛ اثری که اتفاقاً جزو پرفروشترین آثاری است که این روزها در حوزهی موسیقی سنتی منتشر شده. «کمان ابرو» بین سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۲ ساخته شده، در دستگاه سهگاه برای گروه سازهای ایرانی و آواز و گروه مهتاب نیز آن را در سال ۱۳۸۵ ضبط کرده است.
محمد معتمدی مسأله را از نظر حقوقی پیگیری خواهم کرد
ساختار آلبوم متأثر از موسیقی دستگاهی است و در نغمهپردازیِ قطعهها، برداشتهای عینی و آزاد از انگارهها و الگوهای ریتمیک-ملودیک ردیف موسیقی ایرانی سهم قابل توجهی دارند. این اثر اما از ماهها قبل از انتشار، با حاشیههایی همراه شد.
چند ماه قبل «محمد معتمدی» در گفتوگویی با سایت «موسیقی ما» به این مسأله اشاره کرد که مطلع شده «ابروکمان» در حال دریافت مجوز است و این در حالی است که او پیش از این از طریق ارسال نامه به «پیروز ارجمند» -مدیر وقت دفتر موسیقی- نارضایتی خود از این اتفاق را بیان کرده بود. آن زمان مجوز کار صادر نشد تا اینکه «فرزاد طالبی» -سرپرست فعلی دفتر موسیقی- این مجوز را صادر کرد و اثر منتشر شد.
این اتفاق سبب شد تا «محمد معتمدی» از آن به عنوان یکی از سیاهترین روزهای زندگی هنری خود یاد کند. از سوی دیگر اما «احسان ذبیحیفر» طی یادداشتی این مسأله را رد و عنوان کرد که آنچه هماکنون در این اثر منتشر شده، اتود نبوده است. معتمدی اما مصر است که این ماجرا را از طریق مراجع قانونی پیگیری میکند. او بار دیگر صحبتهای احسان ذبیحیفر را رد میکند و در گفتوگو با سایت موسیقی ما میگوید که میخواهد یکبار برای همیشه با اقدامی قانونی مشکلاش را حل کند تا دیگر چنین مسألهای برای او و همچنین دیگر هنرمندان رخ ندهد.
او همچنین به استفاده از نام «پشنگ کامکار» که در جوابیهی آقای ذبیحی آمده، اعتراض دارد و میگوید: «استفاده از اسم ایشان در این پروژه یک خیانت و کار بسیار زشتی است، چون حضور یا عدم حضور ایشان هیچ ربطی به ماجرا ندارد و هیچکس حق ندارد نام بزرگان موسیقی ایران را وجهالمصالحهی کار خود قرار دهد.»
معتمدی میگوید آهنگسازان بسیاری از او فایل صوتی دارند؛ اما این که انتشار رسمی آنها باید با رضایت او باشد، بسیار بدیهی است: «آقای ذبیحیفر عنوان کردهاند که در این مدت نتوانستهاند با من تماس بگیرند؛ بیاینکه به این ماجرا توجه داشته باشند که مسأله تماس با من نیست؛ بلکه علم دوستان به عدم رضایت بنده در انتشار این اثر است و این را تمامی کسانی که درگیر ضبط این اثر بودند -از خود ایشان تا سایر عوامل و ناشر- میدانستند. ضمن آنکه من پیش از این، برای اعلام نارضایتی خود از انتشار این اثر، نامهای به دفتر موسیقی وزارت ارشاد ارسال کردهام که دارای شمارهی دبیرخانه است و مگر سندی غیرقابل انکارتر از این میتواند وجود داشته باشد؟»
معتمدی همچنین اشاره میکند که پیش از آنکه این مسأله را به شکل قانونی در دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت کند هم این ماجرا را بیان کرده و شرکت «ماهور» دستکم ۶ ماه قبل از آن نیز از این ماجرا اطلاع داشته است: «آقای موسوی از طریقی، حتی عنوان کردند امتیاز پخش این اثر را به خود من میدهند و با این وجود من باز هم با انتشار آن مخالفت کردم. در واقع قبل از آنکه ماجرا را رسانهای و صدایم را بلند کنم، تمام اتمام حجتهایم را کرده بودم.»
او تأکید میکند میخواهد اقدامی را انجام دهد که برای همیشه مانع تکرار چنین اتفاقاتی برای خود و همچنین دیگر هنرمندان شود: «از همکاران و دیگر خوانندگانِ عزیز انتظار حمایت دارم، چون معتقدم در این صورت از حقوق خودشان هم دفاع میکنند. تا خلأ قانونی در این باره حل نشود، این اتفاق ممکن است برای هر کسی رخ دهد. با این وجود، من شخصاً از نظر قانونی این کار را انجام خواهم داد. البته در این مدت بسیاری از دوستان اهل موسیقی به شکل خصوصی این اقدام من را تحسین کردهاند؛ اما چه خوب میشد اگر این امکان وجود داشت تا دوستان شهامت بیشتری به خرج دهند و اقدام عملیتر در این باره انجام دهند.»
اما چه چیزی در این اثر وجود دارد که این خواننده را با چنین واکنشهایی مواجه کرده است؟ آیا آنچه در این اثر خوانده، از چنان کیفیت پایینی برخوردار است که او میگوید انتشارش سیاهترین روز هنری او را رقم زده است؟ پاسخ معتمدی این است که در «ابروکمان» اصلاً بحث محتوایی ندارد: «من ده سال است که در زمینهی آواز حرفهای فعالیت میکنم و حالا مسألهی من، یک امر بسیار بدیهی است؛ اینکه اثری که با صدای خوانندهای منتشر میشود باید با رضایت او باشد. وگرنه هر کسی میتواند برنامهی یک کنسرت را ضبط و بدون اجازهی خواننده آن را منتشر کند. این اصلاً خواستهی زیادی نیست که یک اثر با اجازه عواملاش منتشر شود و هیچ آهنگسازی حق ندارد با زور یا اعمال سیاستهای نادرست، اثر را بدون اجازه به انتشار درآورد.»
او همچنین میگوید: «در این سالها به اندازهای حقوق من ضایع شده که تصمیم گرفتم خودم مسئولیت انتشار آثارم را برعهده بگیرم. ضمن آنکه در این مدت چند اثر به تهیهکنندگی من منتشر شده است؛ برای مثال، زمانی که «گاهی سهگاهی» را منتشر کردم، از تمام عواملی که در این پروژه حاضر بودند -از گرافیست گرفته تا نوازندهها- ضمن گرفتن برگهی امضا شدهی دستمزدها، برگهی رضایتنامه برای انتشار گرفتم؛ حتی برای انتشار آن ماشین زانتیای خودم را فروختم و در همان استودیو، پول تکتک عوامل را پرداخت کردم. حتی یک سال بعد یکی از نوازندهها مدعی شد که دستمزدش را پرداخت نکردیم، بار دیگر در همان روز به او مبلغ مورد تواقف را دادم؛ این در حالی است که من یک خوانندهام که گاهی دست به تهیهکنندگی هم میزنم. پس چطور شرکت «ماهور» بعد از ۳۰ سال فعالیت در عرصهی نشر حاضر به انتشار کاری میشود که از خوانندهی آن (که یکی از اصلیترین رکنهای یک اثر است) رضایتنامه وجود نداشته است؟»
معتمدی از این مسأله چنان برآشفته است که میگوید برایش «عزای عمومی و تلخترین حادثهی ممکن» اتفاق افتاده و تا این ماجرا به سرانجام نرسد، اثر دیگری را به انتشار در نخواهد آورد: «این یک مشکل بزرگ در سیستم ارائهی مجوزهای موسیقی است که باید برطرف شود وگرنه اهالی موسیقی هیچکدامشان هیچ امنیتی نخواهند داشت؛ البته در این میان ممکن است عدهای از طرف قدرتهایی مورد پشتیبانی قرار گیرند؛ اما من به عنوان یک هنرمند مستقل فکر میکنم هرچه سریعتر این مشکل باید برطرف شود.»
در این میان اما «فرزاد طالبی» -سرپرست دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی- در پاسخ به این پرسش که چرا با وجود ارسال نامهی آقای معتمدی، مجوز انتشار این اثر داده شده میگوید: «دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، همواره با صاحبان اثر، یعنی مؤسسات و ناشران برای صدور یا عدم صدور مجوز طرف میشود و در این میان نه خواننده و نه هیچکدام از عوامل انتشار اثر، نمیتوانند بگویند که اثری منتشر شود یا نشود؟ اگر دفتر موسیقی چنین درخواستهایی را ملاک قرار دهد، دیگر امکان صدور مجوز برای بسیاری از آثار وجود نخواهد داشت.»
«محمد موسوی» -مدیر انتشارات ماهور- اما در این میان میگوید: «ماهور با آهنگساز این مجموعه قرارداد دارد و مسئولیت تمامی این اتفاقات با آهنگساز است؛ ضمن اینکه شرکت ما تاکنون با آقاى ذبیحىفر هفت قرارداد داشته و خوانندگان را خود آهنگساز انتخاب و ضبط کرده و به «ماهور» تحویل داده و ناشر هیچگونه دخالتى در مورد عوامل کار (نوازنده و خواننده) نداشته است. معمولاً قراردادهای یک ناشر با آهنگساز است و ما نیز از همان ابتدا این قرارداد را با ایشان منعقد کردهایم؛ همانطور که پیش از این هم سابقهی انتشار اثر از ایشان را داشتهایم.»
احسان ذبیحیفر -آهنگساز- هم معتقد است که پاسخی کامل در این زمینه ارائه کرده است. او اما از حاشیههای ایجاد شده برای اثرش چندان راضی به نظر نمیرسد و در گفتوگو با سایت «موسیقی ما» به این مسأله اشاره دارد که رسانهای کردن این ماجرا درست نبوده است. با این حال، او میگوید که همان سوالات پیشیناش را از خوانندهی اثر میپرسد: «مگر میشود نوازنده و خوانندهای حرفهای (و نه جوان) برای ضبط «اتود» چند بار (نه یک بار) به استودیو بروند و چند جلسه جداگانه با آهنگساز برای کار بر روی اثر بگذارند؟ کدام خواننده برای اتود، میکروفون شخصیاش را از منزل به استودیو میآورد؟ کدام خواننده برای ضبط اتود، از اینکه قرار همکاری با یک نوازنده استاد و باتجربه (برای جواب آوازها) فراهم شده مشتاق است و اصرار به تکرار ضبط با استاد در جلسهای دیگر برای ارائه بهتر همان اتود دارد؟ مگر میشود؟ اینها اتود بوده؟ اگر بوده، چرا تا حالا مطرح نشده بوده؟ سؤالات بیشتری هم هست اما احتمالاً خواننده محترم این سطور، منظور را دریافته که موضوع اتود چیست و با آنچه در واقع انجام شده منطبق نیست! کسی که اثری را بین سالهای ۷۹ تا ۸۲ نوشته، سال ۸۵ موفق به ضبط سازها شده و پس از چند سال صبوری به دلایل مختلف، اثرِ منتشر نشدهاش به سمت اصطلاحاً «بیات» شدن پیش میرفته، بنا را بر سرشلوغی، گرفتاری و تعدد کارهای اجراییِ خواننده اثر گذاشته و تصمیم به آمادهسازی و انتشار کار گرفتم. به هر حال در همین مرحله هم باز با تماس و ارسال پیامها از همه راههای ممکن به ایشان مطالب مسبوق را طرح کردم و همچنان هیچ علامتی مبنی بر نارضایتی از سوی ایشان دریافت نکردم؛ که اگر ایشان فقط یک بار به من میفرمودند یا پیامی برایم میفرستادند که تمایل به حضور در این اثر ندارند، من حتماً بیفوتِ وقت، دست از این اقدام میکشیدم و یا به کلی از انتشار منصرف میشدم و یا شاید هم با صدای خواننده عزیز دیگری این کار را ضبط و منتشر میکردم! اگرچه نمیدانم در آن شرایط باید چه پاسخی به محبتهای بیکران استاد بزرگوار جناب «پشنگ کامکار» میدادم که افتخار همراهی پربارشان را متواضعانه نصیبمان کرده بودند! »
شاید به همین خاطر است که یک ناشر دیگر مثل «محسن رجبپور» -مدیر انتشارات «ترانهی شرقی» و مدیر عامل صنف تولیدکنندگان آثار شنیداری – میتواند در این میان گرهای که به نظر میرسد حالا شکل کوری پیدا کرده را باز کند. او میگوید: «در این قضیه آقای «موسوی» به عنوان ناشر اثر، فاقد هرگونه مسئولیت قانونی است. او قراردادی با آهنگساز دارد که طبق آن اثر را به انتشار درآورده و بنابراین، از نظر حقیقی و حقوقی، این آهنگساز است که باید پاسخگو باشد. در واقع، اگر آقای معتمدی همانطور که خودشان بیان کردهاند، به دادگاه شکایت کنند و ماجرا به قوهی قضاییه کشیده شود، شرکت «ماهور» از هر لحاظ تبرئه خواهند شد؛ اما شاید بهتر بود از لحاظ اخلاق حرفهای، ایشان پیش از انتشار اثر، یک جلسهی حل اختلاف میان دو طرف ماجرا (خواننده و آهنگساز) میگذاشتند و به این ترتیب، مشکلات را حل میکردند تا کار به این مرحله کشیده نشود.»
او ادامه میدهد: «آقای معتمدی میگویند که این اثر «ماکت» بوده و هنوز کار به اتمام نرسیده است؛ مثلاً دو قطعهی آوازی آن مانده و قرار بوده بقیهی قطعات که شکل اتود داشته، بار دیگر خوانده شود؛ طبیعی است که اگر قراردادی میان او و آهنگساز وجود دارد که ماجرا تمام شده است؛ اما اگر این قرارداد منعقد نشده، حق قانونی اوست که شکایت کند و در این میان، آهنگساز و خالق اثر باید پاسخگو باشد.»
اما آیا قوانین قضایی در ایران راهی برای این ماجرا اندیشیده است؟ «رجبپور» میگوید: «به طور قطع. اگر این کار بدون اجازهی آقای معتمدی منتشر شده باشد، به نوعی «سرقت هنری» تعبیر میشود و چنانچه اثر، دارای ضعفهایی باشد که بهاصطلاح باعث خدشه به حیثیت حرفهای ایشان باشد، میتواند خسارتی چندین برابر از مبلغ قراردادِ فرضی را دریافت کند. به همین خاطر من آرزو میکنم که دستِکم اثر دارای ایراد فنی نباشد.»